مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
شاعر : بردیا محمدی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : مربع ترکیب
بـا گــریـه، بـا آه دمــادم مـینـویـسـنـد در ذیل مُصحف، شرحِ ماتم مینویسند
انـدوه را با جـوهـر غـم مـینـویـسـنـد این روضه را مثـل مُحَـرَّم مینـویسند
کوچه به کوچه مـجـلس ماتـم گرفـتـند
کَرّوبیان با روضه خوانها دم گرفـتند
آیـات قـرآن حـضرت موسیبن جعـفر تسبیحِ ایـمان حضرت موسیبن جعفر
آوای باران حـضرت موسیبن جعـفر دردی و درمان حضرت موسیبن جعفر
لب تـشنۀ عـشق تـوأم بـاران عـطا کن
از دردمـنـدان تـوأم درمـان عـطـا کن
چـشـم مـرا تــر کـن زمــان ربّـنــاهــا لـطـفاً نـگـاهـم کـنـم مـیـان این گـداهـا
پیچیده در هفت آسـمانها این صداها: یا “فاطمه معصومه”ها و یا “رضا” ها
خـورشـید و مـاه آسـمـانِ مُـلک ایران
فـرزنـدهـایت صـاحـبـان مُـلـک ایران
موسی طور غـم عصایت را شکـستند با زجـر تو قـلب رضایت را شکـستند
نامـردهـا دست دعـایت را شـکـسـتـند در کنج زندان ها صدایت را شکـسـتند
چـیزی برای تو به جـز مـاتـم نـمـانده
نـای مــنـاجـاتـی بـرایـت هـم نــمـانـده
سـجـادهاش را خـیـسِ اشک ربـنا کرد درد تــمــام درد مــنــدان را دوا کــرد
در حـق دشمن نـیـمۀ شبها دعـا کرد امّـا بـه دسـت تـازیـانـه روزه وا کـرد
آه از غـروب درد و قـلب پست دشمن
افطارها غم خوردهای از دست دشمن
شیعه هنوز از غُـصهات تشویش دارد داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِـنـدی کـافـر بـد زبـانـش نـیـش دارد روی لبـش دشـنام قـوم و خویش دارد
با ذکـر مـادر درد پـهـلـو میکـشـیـدی
داغ حـسن را کـنج زندان میچـشیدی
در این قـفـس بال و پری دیـدم؟ ندیدم جز روضه چـیز دیگـری دیدم؟ ندیـدم
زیـر عـبـایـت پـیـکـری دیـدم؟ نـدیـدم جـز استـخـوان لاغــری دیـدم؟ نـدیـدم
داغ تو ما را کـشـت ای فرزند زهـرا
عَجِّل وفـاتی خـوانـدهای مانـنـد زهـرا
با جوهـر خـون نامـهات توقـیع گردید انـدوه تو در روضـهها تـوزیع گـردید
آیـه به آیـه سـورهات تـقـطـیـع گـردیـد در اوج غربت پـیکـرت تشـیـیع گردید
با این همه، تو بیکفن ماندی؟ نماندی
آقا! بـدون پـیـرهـن مـانـدی؟ نـمـانـدی
اصلاً تنت آمـاج تـیغ و نـیـزههـا شد؟! از پشت سر رأس تو از پیکر جدا شد؟!
اینگونه دور خیمههایت شر به پا شد؟! نامـوس تـو راهـیِ شـامـات بـلا شـد؟!
پس هیچ دردی مثل درد کـربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سر جدا نیست
|